درباره دختری به نام غزل…که همراه خواهر کوچک تر خود زندگی سخت و حقیرانه ای
را میگذراند…او با تمام مشقت و سختی میکوشد تا مورد حمله آسیب های جامعه خود
نشود…ناخودآگاه اسیر خاندانی میشود که زندگی حقیرانه خود و خواهرش را زیر و رو میکند
و قدم در سرنوشتی پیچیده میگذارد…و درگیر مثلث عشقی میشود..او قادر به انتخاب نیست
زیرا باید از بین دو رز خوشبو یکی را انتخاب کند و در این بین اتفاقات ناگواری برایش می افتد….!
قدم می گذاشتم..
قدم می گذاشتم بر جاده ای سست که باعث نشانگر سست بودن اطرافیانش بود..
که بیانگر تهی بودن همه چیزش است..هوای پر از حسرت اطرافم را بلعیدم..باز هم بغضم در گلویم جاگیر شده بود..
با پشت دست سردم چشمهای خیس از اشکم را که بغض شکسته و هراسانم بانی اش بود را زدودم..
به دستهای خشکم خیره شدم..می لرزیدن..تلخی روزگار..سختی زندگی..
همه مسببش بودند..
به در آهنی آشنایم رسیدم..همین در کافی بود تا همه بفهمند که ما بدبخت ترین انسان های زمینیم..
کلید را از اعماق جیب سردم یافتم و روی قفل گذاشتم..با چرخش کوتاهی در باز شد..
دستگیره سرد در را که فشردم..لرزش نامحسوسی تمام تن بی رمقم را در بر گرفت..
با لب های خشکیده ام که تنها نجات بخششان ذره ای آب بود زیر لب زمزمه کردم
-خدای غزل!شکرت!
کیف دستی کوچک و رنگ رو رفته ام رو آویزان چوب لباسی پوسیده و میخ شده به دیوار اتاق کردم…با تلخی از اتاق
کوچک چهار متریمان خارج شدم…از فرط خستگی روی زمین گوشه دیوار ترک خورده سرخوردم…یک نگاه کلی به
خونه کردم…یه هال پنج متری با یک آشپزخانه سه متری…و یک اتاق و حموم و دستشویی کوچک…نگاهم به
برای دسترسی به جلد دوم این رمان روی لینک زیر کلیک کنید
romankade.com/1396/08/07/دانلود-رمان-سکوت-اندروید،pdf،ایفون/
[pdf-embedder url=”https://www.romankade.com/wp-content/uploads/2017/10/سکوت.pdf”]
جز بهترین و غیر منتظره ترینو غمگین ترینو عاشقانه ترین رمانایی بود که خوندم
سلام من دنبال یه رمان به اسم فانوس وفصل سکوت میگردم اونم فصل دومشومیخوام اگه دارین لطفا برام بفرستید
غزل و آرتین باید ب هم میرسیدنننن
خیلی قشنگ بود بیش از دو بار خودنمش…مرسییی
سلام..خیلی رمان قشنگی بود..به دلم نشست..ممنون از نویسنده محترم..این نویسنده عزیز اثر دیگه ای منتشر نکردن؟
ممنون
خیلی قشنگ بود
برای منی که فکر میکردم رمان ها همه تکراری و چرت و پرتن این عجیب به دلم نشست. خیلی هیجان انگیز بود.
تشکر از نویسنده عزیز
سلام. خیلی ممنون از نظرتون دوست عزیز.
همونجور که ذکر کرده بودم این رمان بر اساس واقعیت بود و شخصیت هاشم واقعی بودند و من واقعا دخالتی در این زندگی نداشتم.
رمان ضعیفی بود نود درصد شخصیت ها یا مردن یا دزد قاتل شدن یا شکست عشقی خوردن
سلام دوستان.
خیلی ممنون از نظرات و انتقادات خوبتون.
من این رمان سکوت رو بر اساس واقعیت ها نوشتم.
امیدوارم بتونم در اثر های بعدی بهترین هنرم رو به خرج بزارم.
ممنون?
اتفاقا رمان جالبی بود.
پر رمز و راز. قلمشونم نمیشه گفت ضعیف بود.
هر کس نظری داره البته.
با تشکر از نویسنده محترم 🙂