مطالب ویژه
دانلود رمان زندگی سیگاری

دانلود رمان زندگی سیگاری

جلد دوم این رمان انتقام ابی میتونین همین الان دانلود کنید

خلاصه :

رمانی عاشقانه..پلیسی.و پر از راز..
خلاصه:دختری از دیار فقر و سادگی
که ناخواسته چیزی رو میفهمه که اون و به مرز اسارت و اجبار ها می کشونه.
دانسته های اشتباه همراز اون و وارد زندگی دود گرفته و خاکستری پسری می کنه که حتی خدا هم ازش نا امید شده
مقدمه:

سازمانی…سیاه و دود گرفته..
دختری که به خاطر دانسته های اشتباهش
به تله ای مرگ اسا میافته..
دختری از جنس روشنایی..
و پسری از سازمان..از جنس تاریکی..
اخر ‌جدال این سیاهی و سفیدی چه میشود؟
شعله ی انتقام که روشن میشود..
چه چیزی باقی میماند..؟
از این زندگی سیگاری…
عشق…
یا مرگ..
به قلم‌مرجان فریدی

رمان زندگی سیگاری

قسمتی از متن رمان :

زندگیمان را بر پایه سیگار ساختیم و بر روی خاکستر یکدیگر قدم گذاشتیم .
بدان این که بدانیم با هر بار له کردن یکدیگر خود را خاکستر میسازیم …

ابتدای رمان و نویسنده توضیح میده و بعد اون همراز شخصیت اصلی رمان توضیح می ده
شروع:
…….
کلاه تولد را برسر آروان گذاشتن و با ذوق به پسرک پنج ساله ی خود نگریستند
مریلا سر بروی شانه ی یوسف گذاشت و بالبخند گفت:

-بگو که هیچ وقت پیدامون نمی کنن .
من و تو آروان باهم خوشبخت میشیم؟
یوسف با این که چندان مطمئن نبود اما باز هم در حالی که سر مریلا را می بوسید و به بازی اروان با بادکنک ها خیره بود گفت:

– ما تا ابد باهم هستیم،خانومم!
بعد از خوردن کیک و باز کردن کادو ها برق هارا برای خواب خاموش کردند و هرسه به خواب رفتند.

با صدایی مریلا از خواب بیدارشد به تخت خیره شد خبری از یوسف نبود مریلا با نگرانی به حیاط دوید و با دیدن سیاه پوشانی که خوب
آنها را میشناخت،پاهایش بی حس شد و بر زمین افتاد .
طولی نکشید که افراد سازمان اورا نیز مانند یوسف گرفتند و با شوکر آنهارا ضعیف کردند .

یوسف با صورتی زخمی و خونی به آروان و مریلا که در دستان آن حیوان ها اسیر بودنند مینگرست و تقلا می کرد تا آزاد شود.

آن لحظه یوسف دلش می خواست یوسف سال ها پیش می بود .
همان یوسف درنده در سازمان ! تا با حرکتی همه ی آن شغال هارا تکه تکه کند، اما… امان از بدن زخمی و دست و پای بسته اش.
مریلا تقلا می کرد تا آزاد شود اما نمی توانست اروان گریه می کرد و مادرش را می خواست !
مردی از تاریکی حیاط بیرون امد و یوسف اورا خوب میشناخت…

 

 

لینک دانلود رمان حذف شد

 

مشخصات کتاب
  • ژانر
    عاشقانه ، پلیسی
  • نویسنده
    مرجان فریدی
  • صفحات
    438
اگر نویسنده این اثر هستید و درخواست حذف آن را دارید
  • اشتراک گذاری
دیگر آثار
84 نظر
نظرات
  • هلیا
    8 خرداد 1397 | 12:55

    خوشحالم که این رمان و خوندم و مثل خیلی از رمانهای دیگه وقت تلف کردن نبود

  • abolfazl
    4 خرداد 1397 | 23:33

    مثل همیشه عالیییی بود!!!!
    میخواستم بپرسم خانم مرجان کانالی برای خودشون ندارن؟

  • نرگس
    27 اردیبهشت 1397 | 15:01

    خیلی خوب میشد اگه یک لینک کانال قرار میدادید و توی اون عکس شخصیت ها بود…

  • نرگس
    26 اردیبهشت 1397 | 20:27

    سلام.ممنون بابت رمان عالیتون.من با علاقه خاصی این رمان رو خوندم و کاملا تونستم حس همراز رو درک کنم..نمیدونم فصل دوم داره یا نه ولی یکی از بهترین ویژگی هاش این بود که حداقل پایان خیلی بازی نداشت.
    موفق باشید….

  • May
    21 اردیبهشت 1397 | 00:01

    یکی از محشر ترین رمانایی بود ک خوندم

  • هستی
    20 اردیبهشت 1397 | 18:08

    عااالی بووووود واقعن

  • ساناز
    18 اردیبهشت 1397 | 22:41

    ایا جلد دوم داره یا تموم شد همینجا

  • ساناز
    18 اردیبهشت 1397 | 22:40

    جلد دوم داره یاتموم شد

  • ساناز
    18 اردیبهشت 1397 | 22:39

    ایا جلد دوم داره یا تموم شد همینجا

  • Zahra
    18 اردیبهشت 1397 | 20:47

    بهترین رمانی بود که خونده بودم خیلی زیبا با متنی روان

درباره ما
بزرگترین سایت دانلود رمان عاشقانه ، رمان پلیسی ، رمان طنز در خدمت شما عزیزان می باشد . امیدواریم بهترین لحظات رو در کنار هم تجربه کنیم
  • 09024084858
نماد اعتماد الکترونیکی
کلیه حقوق این وبسایت متعلق بهرمانکده | دانلود رمان بروزترین مرجع رمان عاشقانهمیباشد.