عسل در دوران جوانی با اروندکیان پسر تاجر معروف تهران بدون هیچ علاقه ای ازدواج می کند، بعداز مشکلاتی در راه زندگی متاهلی
با روانشناس مشهور وجذابی به اسم مهرداد آشنا و برخورد می کند. ناخواسته عاشق او می شود و تمنای او را در دل می پروراند… عشقی خاص دل هر دو نبض می زند و پایانی خوش…
مهرداد وعسل چه مشکلاتی در سر راه عشق خود متحمل می شوند و اروند همسر سرمایه دار عسل چگونه برخوردی می کند؟
همه و همه در رمان زیبای ” عیش ونوش”
ناب و بی تکرار و جذاب
اثرنویسنده جوان انجمن رمانهای عاشقانه:
گلی حسینی.
دانلود رمان عاشقانه و جدید عیش و نوش
*عسل*
کتابم همراه با حرص گوشه از رخت خوابم پرت کرده و موهایم را چنگ زدم و:
آخ. مامان چرا من؟
دورم را از نظر گذارندم و همچنان افزودم:
من درس دارم، کلی هم کار… آخه به کی بگم من کار دارم؟
مادرم زیرچشمی نگاهم کرد و با اخم رویش را برگرداند و از درگاه در کنار رفت:
من نمی دونم عسل، بابات گفته آقای کیان به همراه خوانوادش واسه تعطیلات عید اینجا می آن. منم کمر و
زانوم درد می کنه وگرنه خودم می رفتم واسه تمیزکاری اونجا.
ناخواسته اخم هایم درهم شد و پوفی کشیده از جایم برخاستم و درحینی که قدم هایم شتاب می دادم نطقم را بازکردم:
باشه می رم ولی، بدون اگه امتحانم رو خراب کنم واسه خودم بده!
یه ساله دارم تلاش می کنم واسه کنکور که حداقل بتونم توی رشته مورد علاقم قبول شم.
مادرم پوفی کشید و سرش را همزمان که به سمت آشپزخانه کوچکمان باطرح ساده کابینت های سفیدفلزی
به همراه آبچکان قدیمی می رفت جوابم سرتاپا ایستاده داد:
عسل، خودت می دونی بابات راضی نیست تو درس بخونی ولی، بازم توکار خودت و می کنی؟
دردت چیه تو دختر؟
لبم هایم با حرص از داخل لپم گزیدم:
د دردم اینه که شماها درکم نمی کنین؟
بابا من دوست دارم مهندس کشاورزی بشم، کجاش بده؟
دلنوشته های عاشقانه و زیبا جهت دسترسی کلیک کنید
اشعار عاشقانه جهت دسترسی کلیک کنید
دانلود نوشته های گلی حسینی جهت دانلود کلیک کنید
[pdf-embedder url=”https://www.romankade.com/wp-content/uploads/2018/12/عیش-و-نوش.pdf” title=”عیش و نوش”]
سلام ایا فایل صوتی دارد
سلام رمان جدید نویسنده عیش و نوش داخل کانال خودش به نام رمان تاخته ام باختم شروع شده جوین بشین بخونید لطفا.
چرا انقدر متن کتابی بود ؟انقدر کتابی ننویسین لطفا
برام عجیبه که چرا جز رمانای محبوب شده، خیلی معمولیه و خیلی رمانای بهتری من خوندم اینجا
میشه چندتا از از اون رمان هایی که خوندی رو بگی
عالییییییی
عالی بود .
من از تمام نویسندگان ممنونم ک رمانهای زیبایی مینویسین
واقعا عالی بووووود ممنون از قلم خوبتون …
رمان خوبی بود منتها قلمش سنگین بود بعضی جاهاش هم گنگ بود,مثلا بیتا گفت اروند چندماه بیشتر زنده نیست بعد بعد پنج سالش دوباره واسه عسل خواستگار اومد به مامانش گفت بذار چهلم اروند تموم شه بعد؟!!!
جالب نبود …