دکلمه صوتی زیبای شبهای بی تو

دکلمه صوتی زیبای شبهای بی تو با اجرای ضحی رحیمی و به قلم حوری طاهری

دلبرجان من!
عجیب دلتنگم برای با تو بودن
برای شنیدن صدای پر خروش دریا میان بازوان تو
برای نیمه شبهای پاییز ، کنار آتش
دست در دستان هم ، چای زغالی و حسِّ عاشقی با تو عشق جان
دلم پر میزند برایت
برای حصار امن دستانت
بسان باغبانی مهربان که جانش را می دهد برای گل سرخ باغچه اش
راستش را بخواهی دیوانه ی دیالوگ همیشگی ات هستم
وقتی که در تصرف شش دانگ آغوش تو ، دستانت گره می زند خرمن موهایم را
آرام زمزمه میکنی
(ای گل سرخ همیشه ناز من
عاشقم و دست در دستان تو می نهم
من در این بیشه ی سرد و زمستانی هم
با تو ای عشق جان گل می دهم)
آری دلربای من

دکلمه صوتی

میدانم که میدانی چقدر دلتنگم
حتی برای لمس یک ثانیه آغوشت
عطر بالشتی که موهای خرمایی رنگت را در خود جای داده بود
ناخودآگاه در آغوش میگیرم عطر موهایت را
اشک سرازیر می شود از چشمانم
هرچند می دانم هزار بار قولم را شکستم و اشک باعث بد قولی ام شد
می دانم که تحمل اشکهای نازبانویت را نداری و قول صبوری گرفتی از منِ همیشه دلتنگ
اما چه کنم زندگی جان من!
دلتنگم ، دلتنگی فول و قرار نمی شناسد
وقتی هوایت بی افتد به سرم دیگر آن آدم سابق نخواهم بود
و من دیوانه وار زمزمه میکنم در اتاقک سرد و تاریکم
(دلتنگی و شبهای سرد ِ پاییز
بی تو برایم درد دارد درد دارد
یک روز تو گر نباشی ز برم
جسمِ منِ دلتنگ ،روح شبگرد دارد)
به خودم که می آیم غرقِ در دریای عشقم
(میچکد از گونه هایم چکه چکه درِّ من
تازیانه می زند بر صورتم این فاصله)
عزیز دردانه جان

دکلمه صوتی

می خواهمت
همچو طفلکی پیِ مادر
کاش فاصله به یکباره تمام میشد میان این حجم از دلتنگی هایم
بنشینیم کنار پنجره
تاخود صبح دست نوازشت باشد و عطر تنت و سکوتی مطلق
بشکند سکوتمان با بوسه های ناب تو
عشق در جریان باشد در رگ و ریشه هایمان
ای کاش جهان از حرکت بایستد وقتی ک میان آغوشت جای دارم
زندگی من درجریان است
بسی گواراتر
بسی تپنده تر
بسی فوق العاده تر
زندگی میان دو دستانت عجیب خواستنیست
دارو ندارم
خروشانم
پر تلاطمم
همچون موجی که به صخره شلاق می زند
میدانم چه مرگم شده است
دوای من حضور توست
زمزمه می کنم بردیت نا خودآگاه
(بیمار توام طبیب من باش
دعوت بپذیر و یک شبی حبیب من باش)
قطعا خدایم می شنود
این را بدان هر چه بگویم از دلتنگی کم گفتم
هیچ چیز جز حضورت
حال مهلک من را خوش نمیکند
حتی این کلمات لعنتی هم قاصرن از این همه دلتنگی و شبهای تارم
مدیون مانده ان به عشقمان که نمی توانند ابراز کنند هر آنچه هست و نیست
تو بدان به عمق عشقمان دلتنگِ دلتنگم
.
#حوری_طاهری