از سری رمانهای نوشته شده در انجمن رمان های عاشقانه میباشد برای ورود به انجمن کلیک کنید
#عسل دختری لجباز و یکدنده ست که بدون رضایت خانواده برای کار وارد درمانگا زندان و #پرستار شخصی کهنه مرد مرموز و مبهم زندان میشه …
شخصیت پیچیده و گنگ#رامتین حجت #عسل رو به سمت خودش می کشونه و بذر عشق رو تو قلبش میکاره ….
#سرگرد تیرداد دلباخته #عسل و دشمن دیرینه #رامتین حجت برای از بین بردن #حجت وارد ماجرا میشه و ….
این یک عاشقانه هیجان انگیزه که پایانش غیرمنتظره و روند جذاب وشیرینی داره…پس لطفا مارو همراهی کنید..
برای بودنت می مانم و برای دیدنت می میرم. باش تا بماند و بمان تا نمیرم.
دریا هست اما غرق شدن در چشم های تو عادتم شده .
دوست داشتنت هوس نیست که باشد یا نباشد ،نفس است تا باشم تا باشی .
من قلب خاکی م را سنگ فرش قدم هایت می کنم .
من هر روز عاشقانه تر می نویسم
تا همه تب کنند در حسرت داشتن
معشوقه ای شبیه تو .
برام مهم نیست چه می شود، به همه ی باورهام سوگند هیچ چیزی برام مهم نیست . یک کلام ! من، دست از دوست داشتنت نمی کشم .
و این یعنی نهایت خوشبختی .
گیرم تمام دنیا بگویند ما مال هم نیستیم !
ما به درد هم نمی خوریم.
گیرم برای زیر یک سقف رفتن، عشق آخرین معیار این جماعت باشد.
گیرم دوست داشتن بدون سند حرام باشد، عجیب باشد.
باور نکردنی باشد، من اما گیر این گیرها نیستم. من تا أبد گیر چشمان توام، گیر دوست داشتنت .
می خواهم همه بدانند که من برای دوست داشتنت، برای لمس دستانت، برای غرق شدن در آغوشت از هیچ کس اجازه نمی گیرم،
حتی از خودت .
میتونم بگم که یکی از بهترین رمان هایی بود که خونده بودم قلم نویسنده حرف نداشت انقدر خوب بود که دلم نمیومد حتی یه خطش رو هم نخونم جمله هایی که تحت تاثیر قرار میداد و و اون حس رو به خواننده منتقل میکرد با تشکر بسیار بسیار فراوان از نویسنده عزیز و سایت شما ممنون از رمن خوبتون
سلام رمانتون بسیار عالی بود.قلمش هم بسیار زیبا بود مخصوصا قطعه های ادبی بین رمان.فکر کردم کپی از روی سریال فراراززندان ولی اینطور نبود .تنها عیبش این بود که دخترها به نام عشق خودشون رو تسلیم خواسته های طرف مقابل کردن بهتربوداینگونه نوشته نمی شد چون معلوم نیست چه سنی از دخترها این رمان رو میخوانند و تحت تاثیرقرا میگیرند و سه بار دانلود کردم از ص ۲۶۷۰ به بعد باز نشد.رمانهای دیگر نویسنده رو معرفی کنید .با سپاس
Alwi bod harf nadasht
رامتین حجت یا همون جاوید نه تنها خلافکار نبود بلکه یه آدم صاف و زلال با قلبی مهربون بود که دختر داستان بهش دل بست ، رامتین بخاطر دسیسه ای که بر علیه اش بستن ته انفرادی بود پس خلافکار نبود خواهشا اول رمان رو بخونید بعد نظر بزارید تا بقیه هم دچار شک و تردید نشن و سعی کنید کمتر قضاوت کنید
شخصیت اصلی رمان رامتین حجت یا همون جاوید بی گناه بود و بخاطر دسیسه ای که بر علیه اش کردن ته انفردای بود اگه رمان رو تا آخر بخونید متوجه میشد که نه رامتین خلافکار بود نه دختر داستان عاشق یه خلافکار میشه ، رامتین از همون ابتدای رمان شخصی بی کینه و زلاله پس خواهشا نخونده قضاوت نکنید .
بیشتر مخاطبین افراد بین ۱۵ تا ۲۰ سالن بد اون وقت یه رمان نوشتین که دخترا عاشق خلافکارا میشن ؟! یکی به خاطر چک برگشتی میره زندان تا عمر داری هر کاری میخواد انجام بده یا بهش مجوز نمیدن یا با کلی بدبختی میتونه اون کار و انجام بده . بد اون وقت یه رمانی مینویسید که ….. من که از نصفهاش نخوندم درست طرف میره خودش و معرفی میکنه یا آدم خوبه میشه ولی ….
اره همون رامتینه
میشه جواب بدید …جاوید همون رامتینه،؟؟؟؟؟ خواهشا حواب بدید جوابتون باعث میشه بخونم یا نه
عالی بود ممنون ….
واقعا عالی بود