در واژه نمیگنجد، دلگیری ِ من امشب
#بگذشت# ز سر آب و از کار، سخن امشب
می رقصم و می نوشم، پس غرق شرابم کن
هر جور که می خواهی آهنگ بزن امشب
دیوانه و سر سختم ، عاقل نشوم آسان
چون خسته شدم دیگر از خسته شدن امشب
با حافظ و خیام ام، جای همگی خالی..
در بزم دل انگیز و ،،اشعار کهن امشب
یا زنده شدند آنان ،یا مرده ام از مستی
یا آمده یا رفته، جان از تن و تن امشب
فرهادم و فریادم شیرین شده از تلخی
می خون شد و خون می در رگهای بدن امشب
چون قفل کنم بازم، چون باز شوم قفلم
در دولت “تدبیرم” مانند “حسن” امشب
در پرده نماند چون بی پرده سخن گویم
در دل نکنم پنهان “حرفی قدغن” امشب
در خوابم و بیدارم، سر زنده از این مردن
شوری به سرم دارم دیوار شکن امشب
شعری متولد از ، دردی متحول شد
با حالِ خفن گفتم ،یک شعر خفن امشب
#فرهان_محمدی
دکلمه صوتی و زیبای دست آفت زده