می توانی دیگر به کسی فکر نکنی
توی خیالت دستهایش را نگیریو همقدمش نشوی هزار باره خاطرات
تلخ و شیرین دا مرور نکنی می توانی هر روز عاشق چشمهایش نشوی
و به زمزمه نکردن حروف اسمش عادت کنی می توانی دیگر توی رویاهایت
دکمه های پیراهنش را نبندی و آرام دست بین تارهایش نکشی و تولدت را
بدون جشن دو نفره خنده های از ته دل و هیچ آرزویی بگذرانی فراموش کردن
ولی قضیه اش همیشه فرق داشته میشود دائم بیادش نباشی از دیدن
جای خالیش بغض نکنی از دلتنگی نفس کم نیاوری حتی می توانی دست
یکی دیگر را بگیر و بنشانیش درست وسط زندگیت فراموش کردن ولی همیشه
قضیه اش فرق داشته دیگر فکر نکردن شدنیست و نبودنش عادت کردنی و
نخواستنش کنار آمدنی فراموش کردنش نه عادت کردنی بوده نه هیچ وقت
نشدنی و نه کنار آمدنی.
فاطمه جوادی
دکلمه صوتی و زیبای هزار خاطره تلخ وشیرین
خانم افسون عالی بود آفرین غیر از این از شما انتظار نبود آرزوی توفیق روز افزون برایتان دارم
حمید محسن