مهراد برای انجام یک پروژه کاری راهی شهر دیگری شده و مجبور به
اجاره موقت خانهای برای سکونت میشود. اما حوادثی در این خانه
رخ میدهد، که او را کنجکاو کرده، تا به دنبال منشأ آنها بگردد.
در این بین ناخواسته درگیر عشقی ناب و بکر شده و دستیابی به این عشق رؤیایی ناممکن به نظر میرسد.
دانلود رمان جدید در جستجوی یک رویا
تو از کدام رؤیا آمدی، که بر خانه دلم جای گرفتی؟
چگونه به خوابهایم راه یافتی، که عطر خوشت سرمستم کرد؟
از چه راهی بر قلبم رسوخ کردی، که محو تماشایت شدم؟
دست کدام آرزو تو را بدین سو رهنمون شد، که توان از یاد بردنت را در خود نمییابم؟
مهراد در قدیمی رنگ و رو رفته را هل داده و داخل شد. بنگاه کوچکی بود در حاشیه شهر،
که امید چندانی نداشت از اینجا هم به نتیجهای برسد. تنها دو مرد یکی مسنتر و دیگری
میان سال در آن حضور داشتند، که مشغول صحبت بودند. از پشت شیشه کدر بنگاه دیده بود،
تمام مدتی که مشغول پیاده شدن از ماشین و زدن دزدگیر بود، نگاه و توجه هر دو مرد حین
صحبت، سمت او بوده و چشم از او برنداشتند. نگاهی به اطراف انداخته و یکراست به طرفشان
رفت. با دیدن او دست از صحبت کشیده و منتظر ماندند، تا ببینند این جوان غریبه در این نقطه دور
افتاده از شهر دنبال چه میگردد.
– سلام، من دنبال یه جایی برای اجاره موقت میگردم. شما احیاناً موردی سراغ دارید؟
مرد مسنتر پاسخ داد.
– والا! اجارهها معمولا یه ساله نوشته میشه. منظورتون از موقت برای چه مدتِ؟
مهراد که از بس به بنگاههای مختلف سر زده و جای مناسبی را برای سکونت نیافته بود،
از خستگی نای ایستادن نداشت. بدون تعارف آنها روی صندلی مقابلشان نشسته و گفت:
– فعلاً برای حدود شیش ماه. کم و زیادش معلوم نیست، بستگی به کارم داره.
مرد دفتر پیش رویش را جلو کشیده، کمی آن را ورق زده و آدرسها را از نظر گذراند. با مکث کوتاهی و متفکر گفت:
– میخواید براتون بسپرم. در حال حاضر به این شکل موردی نداریم، که موقت بخوان اجاره بدن.
– من تمام بنگاهای این ناحیه رو گشتم شما آخریش هستید. اگه جور نشه، باید برگردم و قرارداد کارم رو کنسل کنم.