ما نفهمیدیم بیداری چه بود!
یک نفر معنا نماید خواب را
راستی، مهتاب شد گویای شب..
یا که شب گوینده شد مهتاب را؟!
ماه در این جلوه مدیون شب است
غیبت ِ خورشید او را کرده مست
چون نمی فهمی به غیر از آنچه هست..
فرق بین ِ رعیت و ارباب را
ابتدا باید ز ماهی حق ربود
تا نفهمد سهمش از دریا چه بود
بی وجودش چون نمایی از وجود..
حق بداند طعمه ی قلاب را
وحشتی را در دلش آهنگ کن
از درون او را دچار ِ جنگ کن
با مهارت تُنگ او را تنگ کن
تا طراوت بنگرد مرداب را
چون نباشد ترس شیر این بیشه را
یا نباشد حد و مرز اندیشه را
میزند بر بی ستونها تیشه را
پس مهیا کن چنین اسباب را
سیل را در هر جهت معنا نما
مقصدش را عرصه ی دریا نما
وعده ی امروز نه، فردا نما
جابجا بنما کمی القاب را
صید باش و در پیِ صیاد باش
جای مظلومان پر از فریاد باش
تا چنان “آزاد باش”آزاد باش..
بعد عوض کن نقطه ی پرتاب را
در رکورد از “باختن ها” برده ایم
شاد، از این که فقط پژمرده ایم
ما ز جهل ِ خود چه چوبی خورده ایم..
روی آن هم سر کشیدیم آب را!!
#ما نفهمیدیم بیداری چه بود
#فرهان_محمدی
دکلمه صوتی ما نفهمیدیم بیداری چه بود