عجیب هوای دلم امروز بارانی است…
نه ابری و نه بادی، ولی طوفانی است…
مینشینم روبهروی پیانو…
مینوازم نت عشق را…
تا رفع شود دلتنگیها…
انگشتانم ماهرانه در گردش است…
آوای خوشی سر زنده است…
لبخندی غم انگیز بر لبانم جاری میشود…
خاطراتت در نظر نمایان میشود…
قطره اشکی میچکد بر گونهام…
دست از نواختن برنمیدارم…
اشک و آوای نتها در رقابتند…
تندتر از قبل مینوازم…
میپیچد طنین آهنگ در فضا…
چه آهنگ زیبایی، اما…
در نظرم چه غمناک است…
یادم آید روزی که در جوار تو بودم…
چشم در چشمان خمارت، نتها را از بر مینواختم…
اشعاری بر لبان جاری میکردم…
تو نیز چشمانت برق میزدند و چه زیبا میخندیدی…
چه شاد بودم آن روزها!…
اکنون جای خالیات همچون خاری در چشمان اشکآلودم است…
نشنیدن آهنگ کلامت نیز همچون خنجری در قلب عاشقم فرو میرود…
چه آسان شکستی قلب صاف و سادهام را…
چه راحت پشت کردی بر تمام عاشقانههایم…
چقدر التماست کردم و گفتم نرو…
میمیرم گر نباشی پیش من…
همچون ماهی دور افتاده ز آب…
هوایم باش، تا ببلعم عطر تو را…
در آغوش کشمت و بوسه زنم بر گیسوان موج دارت را…
بمان، تا زندگی کنم تو را…
رفتی و به پشت سر نظری نکردی…
تا ببینی که چه کردی با دل رنجور و خستهام…
مردهای ساختی ز من با رفتنت…
هر روز و هر ثانیهام با دلتنگی نبودنت میگذرد…
حال با یاد تو مینوازم این پیانو را…
نتهای عشق را احساسیتر مینوازم و به اوج میکشانم…
دیگر اشکانم خشکیده در چشمان بیفروغم…
نتها پایان یافت، اما…
هنوز هم دلتنگ نبودنت هستم…
به قلم: ع.حیدرنیا(ترگل)
دکلمه صوتی پیانو