عشقى بین رادوین و آنلى که با مخالفت شدید پدر دختر مواجه
مى شن و دختر را مجبور به ازدواجى اجبارى مى کند.
اما زندگى روزاى قشنگى رو توى صندوقچه گذاشته که بعد از پایین
و بالاهاى زیادى بالاخره به آرامش مى رسند.
دانلود رمان ایرانی جدید دلباخته
سیگارش را از پنجره بیرون انداخت.
صدای گریه ی آرام دختر در اتاق پیچیده بود.
دلش طاقت گریه های دردانه عشقش را نداشت، به صورت مهتابی اش زل زد اشک هایش مانند مرواید روی صورتش روان بود؛ نباید توجهی نشان می داد.
نمی خواست امیدی در دل دختر باقی بماند.
از اتاق بیرون رفت و مستقیم به سمت سرویس بهداشتی پا تند کرد.
سرش داغ کرده بود، بی درنگ شیر آب سرد را باز کرد و سرش را زیر آب گرفت از سرمای آب تنش لرزید، اما آرامش بخش بود…
صدای باز شدن در اتاق باعث شد شیر آب را ببندد.
صورت ملتهبش را در آینه نگاه کرد.
چشمانش آن قدر که برای اشک نریختن مقاومت کرده بود سرخ سرخ بود.
نمی خواست ضعف نشان دهد باید محکم می بود تا ادامه دهد.
در را آرام باز کرد و به چشمان رنگ شب دخترک نگاه کرد، دیگر گریه نمی کرد.
لحن مظلومانه و صدای لرزانش بیشتر مته ای روی اعصابش کشید.
–خیلی نامردی رادوین تو هیچ وقت دوستم نداشتی هیچ وقت….
چشمانش را محکم روی هم فشار داد تا کنترلش را از دست ندهد.
–آره حق با توعه، من یک نامرد پستم؛ فقط قصد بازی با احساساتت رو داشتم برو آنا… برو بچسب به زندگیت.
[pdf-embedder url=”https://www.romankade.com/wp-content/uploads/2018/12/دلباخته.pdf”]
قشنگ بود دوسش داشتم
رمان دلباخته عاااااالی بود.نویسنده واقعا قلم خوبی داشت.