من همون برگ پاییزی ام که زیر پای عابر ها خرد شد و صدای خرد شدنش به همه آرامش داد یا شاید هم اون نردبونی که باعث بالا رفتن همه شد، اما وقتی بالا رفتند گفتند بدون اون هم می تونستیم بریم؛ من همون پرنده ای هستم که پر هاش رو چیدن و همش بهش سرکوفت زدند لعنتی چرا پرواز نمی کنی؟
آره… همدرد همه شدم، اما همه فقط واسم درد شدند.
مرحم زخم خیلیا شدم، اما بیشتر زخم هام از همون خیلیاست، همون کسایی که وقتی زخم های بازم رو جلوشون گذاشتم نمک پاشیدن و خندیدند.
چه ساده باختم زندگیم رو پای کسایی که ارزشش رو نداشتند.
#نگین_مرزبانی
دکلمه صوتی ساده باختم
https://www.romankade.com/%d8%b1%d9%85%d8%a7%d9%86-%d9%87%d8%a7-%d9%88-%d8%af%d8%a7%d8%b3%d8%aa%d8%a7%d9%86-%d9%87%d8%a7%db%8c-%d8%b5%d9%88%d8%aa%db%8c/