نفس دختر ای که از کودکی در عمارت تهرانی ها بزرگ شده … عاشق شهاب میشه ، ولی بعضی وقت ها ادم هر حسی رو با عشق اشتباه میگیره !
مثل حس وابستگی … شهاب نفس و ترک میکنه و شهراد پسر بزرگ تهرانی ها که از خیلی سال پیش عشق نفس و تو سینه اش داشته میخواد نفس و هم عاشق کنه …
دانلود رمان رفت اما این پایان نیست
*به نام خدا*
نیایش:نویسنده رمان یاس.
من همان ام که شروع اش کردی…
نکند دل بکنی ، دل ندهی بی سر و سامان بشوم!
تو حیاط به درختی که این روز ها مونس تنهایی هام شده بود تکیه کردم. شهراد مثل همیشه سر ساعت
اومد. چقد این ادم به نظم و دقیق بودن اهمیت می داد.
لندکروز مشکی شو جای همیشگی پارک کرد و اومد پایین و نگاه اش به من افتاد…خودم و جمع و جور
کردم و درست نشستم. به در ماشین تکیه کرد و از جیب کت اش جعبه سیگار اشو در اورد و با فندک
طلای اش روشن کرد. کام عمیقی گرفت و دود جلوی صورت اشو احاطه کرد.
از همون فاصله می تونستم برق نگاه اشو ببینم. با خودم گفتم.
-این چشه…دیونه شده؟
چرا این طوری می کنه؟
سیگارش تموم شد و انداخت رو زمین و با پا لهش کرد و رفت. با دهن باز نگاه اش کردم تا وقتی از
جلوی دید خارج شد. از کار اش تعجب کردم. درست فردا همون ساعت اومد و این کار را تکرار کرد با این تفاوت که یه سیگار شد چند تا !
[pdf-embedder url=”https://www.romankade.com/wp-content/uploads/2018/12/رفت-اما-این-پایان-نیست.pdf” title=”رفت اما این پایان نیست”]
سلام ببخشید چند تا رمان مثل ماه پیشونی معرفی کنید لطفا ممنون
عالیه
درود بر شما
من چرا نمی توانم نسخه کامل این را دانلود کمم
منم نمیتونم هزینه کنم برای منم بذارین
ببخشید من نمیتونم هزینه کنم و ادامه شو بخونم میشه برام بفرستین؟
سلام در این خصوص به شماره موبایل ۰۹۰۲۴۰۸۴۸۵۸ اس ام اس ارسال فرمائید