به نام خدا
نام رمان: من ترانه نیستم.
نویسنده: محدثه ۷۶
ژانر: عاشقانه، اجتماعی، غمگین با پایانی خوش
خلاصه: داستان درباره دختری تنهاست به نام آسایش
پدرش خلافکاره و آسایش رو مجبور به ازدواج با هم دست خودش می کنه اما آسایش مجبور می شه فرار کنه و در این بین با پسری آشنا می شه و مسیر زندگی اش به یک باره تغییر می کنه و … . امیدوارم خوشتون بیاد.
نویسنده رمان های: تلافی روز های دوری، شراکت اجباری
مقدمه رمان:
گاهی نیاز داریم که کسی فقط حضور داشته باشد…
نه برای این که چیزی را درست کند…
نه برای این که کار خاصی انجام دهد…
بلکه فقط به این خاطر که احساس کنیم کسی کنارمان است و به ما اهمیت می دهد…
ایمان بیاوریم به پرواز یک پرنده…
به گرمای یک دست…
به حضور یک دوست…
ایمان بیاوریم به عشق…
و به خدایی که همیشه با ماست…
دانلود رمان من ترانه نیستم
دوباره و دوباره از درد معده ام از این پهلو به اون پهلو شدم، باز هم با خریت و نا پرهیزی هام گور خودم رو کندم.
دیشب اصلا نخوابیده بودم و دم دم های صبح با وجود درد شدیدی که روی معده ام حس می کردم اما به خواب رفتم.
نور شدیدی که از گوشه پرده ی کنار رفته به صورتم می خورد خوابم رو کوفتم می کرد.
با کلافگی دستم رو روی دلم گذاشتم و آخ عمیقی سر دادم، باز هم این معده بی صاحبم سر ناسازگاری داشت.
نگاهم به عقربه های ساعت دیواری افتاد که شروع یه روز پر دردسر دیگه رو نشون می داد؛ یه روز شوم که باید به عقد مردی در می اومدم که حتی از دیدنش هم نفرت داشتم.
انگار تازه از دنیای خودم بیرون اومده بودم که متوجه سر و صداهای پایین نشدم، همه خوش حال بودن و این وسط فقط من داشتم دق می کردم.
ضربه ای که به در اتاقم خورد، ثانیه ای مجال فکر کردن رو ازم گرفت.
چه خوب که حداقل ان قدری به من احترام می زاشتن که یه حرکتی به انگشتشون بدن و در بزنن.
با همون صدای گرفته و خش دارم که ناشی از گریه ها و زجه زدن های دیروزم بود، داد زدم.
[pdf-embedder url=”https://www.romankade.com/wp-content/uploads/2018/12/MANTARANENISTAM.pdf” title=”رمان من ترانه نیستم”]
عالی
رمان خوبیه ممنون
عالی بود
قشنگ بود
خوب بود