مطالب ویژه
قصه صوتی کودکانه دوستی چقدر شیرینه

قصه صوتی کودکانه دوستی چقدر شیرینه سمانه کولابادی

خرگوش کوچولوی قصه ی ما تنها تودل یه دهکده با مامانش زندگی می کرد.
تنهای تنها بود…
حتی یه دوست صمیمی هم نداشت.از تنهایی کلافه شده بود.روزها مشغول بازی کردن کنار رودخونه و اطراف دهکده پرسه می زد اما خبری از هیچ کس وهیچ چیزی نبود!

هروق خسته می شد یه گوشه کز می کرد و به رودخونه زل می زد …
یه کم عکس خودش رو توی آب می دید وذوق می کرد.
خسته که می شد به خونه برمی گشت.
روزها همین طور گذشت تا این که یه روز وقتی مشغول بازی کردن بود متوجه یه سنجاب کوچولویی شد که داشت از اون جا رد می شد.
خرگوش کوچولو از خوشحالی زود به سمت سنجاب رفت وبا هیجان گفت:
-با من دوست میشی!

قصه صوتی گربه ی بازیگوش  با اجرای زهراغلامیان و به قلم ندا سلیمی

اما سنجاب قصه ی ما خیلی خجالتی بود دستش را جلوی صورتش گذاشت وحرفی هم نزد.
خرگوش کوچولو قیافش آویزون شد وبا تعجب گفت:
_دوست نمیشی!
اما سنجاب جوابشو نداد واز اون جا رفت.
خرگوش کوچولو با قیافه ی غمگین به خونه برگشت.
مادر خرگوشه تا متوجه ناراحتی اوشدگفت:
-خرگوشکم؛ خشگلکم
چی شده؟!
اما اون اصلا حرفی نزد ؛
طفلی بغض کرده بود…
مامان خرگوشه ؛غصه دار شد وخرگوشکش را بغل کرد وگفت:
-کی خرگوش کوچولوی منو اذیت کرده!

قصه صوتی کودکانه جدید میمون پر حرف

خرگوش کوچولو دلش شکست وگفت:
-کسی با من دوست نمیشه
مامان خرگوشه خندید وگفت:
-این چه حرفیه !
همه حیوونای این جا تورا دوست دارن.

مامان خرگوشه که سراز حرفای خرگوش کوچولو در نمیاورد سری تکان داد وگفت:
-اصن بیا با هم بازی کنیم.

اما بی فایده بود خرگوشک با اون اخمِ تلخش به این زودی نمی خندید وخوشحال نمی شد.

همیشه وقتی خرگوش کوچولو برای خودش بازی می کرد سنجاب از کنارش رد می شد وکنار رودخونه می نشست تا بازی کنه.
خرگوشک هربار از سنجاب کوچولو خواسته بود تا با مم دوست بشن اما بی فایده بود.
چون سنجاب ما خیلی خجالتی بود می ترسید با کسی دوست بشه حرف بزنه.
تا این که یه روز وقتی خرگوشک مشغول بازی بود متوجه صدایی شد که با داد وبیداد کمک می خواست.
وقتی خرگوشک به دنبال صدا رفت ترسید.
آخه باورش نمی شد سنجاب کوچولو تو آب افتاده بود وداشت غرق می شد.
اون قدر دوید و دوید تا به خونه رسید.
داشت نفس نفس می زد …

قصه صوتی کودکانه جدید و بسیار زیبای گربه و روباه

مامان خرگوشه تا خرگوشک رو این جور پریشون دید گفت:
_چی شده خرگوشک؟

ازبس نفس نفس می زد با دستش به طرف رودخونه اشاره کردمادرش فهمیده بود یه اتفاقی افتاده وکسی داره غرق می شه.

به اتفاق خرگوشک به سمت رودخونه دویدند سنجابک هنوز دست وپا می زد.
مامان خرگوشه تا اونا دید فوری یه چوب بزرگ از کنار رود خونه پیدا کرد وداخل آب انداخت وبه سنجاب گفت که سر چوب را بگیره.
سنحابک که ترسیده بود با هر سختی که شده بود دستش رو به چوب رسوند ومحکم اون را گرفت.

مامان خرگوشه سنجابک را نجات داده بود.
حتی به کمک خرگوشک سنجاب را به خونه بردند وبه اون یه غذای گرم دادند تا حالش کمی بهتر بشه.
اما کمی که گذشت دوباره بهونه ی رفتن گرفت…
دوباره قیافه ی خرگوش کوچولو آویزون شد.

قصه صوتی کودکانه عروسک نرگس کوچولو با اجرای بی نظیر زهرا غلامیان

کمی که حالش بهتر شد از خونه ی خانم خرگوشه رفت.
خرگوش کوچولو خیلی ترسیده بود از این که نکنه واسه بچه سنجاب اتفاق بیفته.
اما خانم خرگوشه یه عالمه واسه اون قصه گفت
شعر خوندتا دیگه به اون موضوع فکر نکنه.
خرگوش کوچولو دیگه نا امید شده بود اصلا داشت بچه سنجاب رو فراموش می کرد.
صبح روز بعد وقتی خرگوشک داشت صبحونه می خورد متوجه شنیدن صدای در شد.
با عجله به سمت در رفت .
تا در را باز کرد وسنجابک رو پشت در دید از خوشحالی محکم بغلش کرد.
حالا دیگه سنجاب کوچولو خجالت نمی کشید،
نمی ترسید،
دوست داشت با خرگوش کوچولو دوست بشه.
چون خرگوش ومادرش به اون کمک کرده بودند ونجاتش داده بودند.
شاید اگه اونا نبودن سنجاب قصه ی ما هم غرق می شد.
سنجاب دیگه می دونست که محبت و دوستی چه قدر شیرینه …

قصه صوتی کودکانه دوستی چقدر شیرینه

 

[disk_player id=”18435″]

اگر نویسنده این اثر هستید و درخواست حذف آن را دارید
  • اشتراک گذاری
0 نظر
نظرات

درباره ما
بزرگترین سایت دانلود رمان عاشقانه ، رمان پلیسی ، رمان طنز در خدمت شما عزیزان می باشد . امیدواریم بهترین لحظات رو در کنار هم تجربه کنیم
  • 09024084858
نماد اعتماد الکترونیکی
کلیه حقوق این وبسایت متعلق بهرمانکده | دانلود رمان بروزترین مرجع رمان عاشقانهمیباشد.