آسوده خاطرم…
از عاشقانههایی که برایت خرج کردم…
از شبهایی که به یادت ترانه خواندم و گیتار زدم…
از لحظههایی که برای صورت نازت هق زدم و سیلی از اشک جاری کردم…
از پریشان خوابی که شبها گریبانگیرم شده و با آن درگیرم…
از به تصویر کشیدنت روی تابلوی نقاشیام…
از نگاشتن خاطرات آشنایی و روزهایی که گذشت، در دفتر عشقم…
از هدیههایی که با خوشحالی برایت خریدم…
از قلبی که تنها تو را حکمران و فرمانروایش ساختم…
از دلتنگیهایی که اگر ساعتی نمیدیدمت، با بغض سنگین در دلم جوانه میزدم…
از…
دیگر بس است، هر چه بگویم بازهم کم گفتهام…
تو همه را میدانستی و با این حال مرا با کولهباری از غم و اندوه در کنج خاطرات گذشته رهایم کردی و قهقهه کنان رفتی، بدون اینکه به پشت سرت نگاه کنی.
برای همین میگویم که آسودهخاطرم.
ع.حیدرنیا(ترگل)
دکلمه صوتی آسوده خاطرم