مطالب ویژه
دانلود رمان دقیقه های آخر

دانلود رمان دقیقه های آخر به قلم نیلوفر م

برگشتم سمتش بازم مثل همیشه اخم همیشگیش روی پیشونیش بود
ازش متنفر بودم خیلی آدم خود شیفته ای بود و منم از شانس و اقبال بدم الان باید اینجا باشم ؟
روبروی آقای دکتر رامین رمضانی ؟
اه اه
با چهره ای ساختگی گفتم وای ببخشید آقای دکتر من …

دانلود رمان دقیقه های آخر

دانلود رمان دقیقه های آخر

قسمتی از رمان

نیازی به عذر خواهی نیست خانم . فقط شما زحمت بکشید یه سر برید همین داروخانه ی بغل و سه تا سرم بگیرید به اضافه ی آمپول و سرنگ بعدشم برید اتاق دو و بیمار تخت شماره یک رو ببرید طبقه ی بال…
وا آقای دکتر من حالا یک سرنگ که توش خون بیمار بوده رو انداختم روی زمین این کارا دیگه واسه چیه
پس قبول دارید که خودتون به عمد اون رو انداختین روی زمین
نه آقا ی دکتر من منظ.. نذاشت ادامه بدم و با عصبانیت گفت

داشتم میگفتم میرید طبقه ی بالا ازش خون میگیرید و بعد میاریدش توی اتاق من
دیگه منتظر جواب نموند و رفت

از این کارش لجن گرفت مثل این بچه ها ی کوچک دستمو مشت کردم و پامو کوبیدم به زمین
کاری جز اطاعت از حرف این رامین خود شیفته نداشتم بخاطر همین کار هایی رو که گفته بود انجام دادم بله دیگه اگه یکم دیگه درس میخوندم پزشکی قبول میشدم نه پرستاری
با غرغر سمت اتاق چیز رفتم اسمش چی بود رامین ؟ رمضانی ؟ دکتر ؟ چی بگم بهش . لایق هیچکدوم نیست
با صداش از افکارم بیرون اومدم و سرنگی رو که باهاش خون گرفته بودم دادم بهش . خواستم برم بیرون که اجازه نداد
خانمه ….
مجد
بله خانم مجد ممکنه کمکی بهم کنین ؟
نه خیر تو که اسمم یادت نیست پس من چطوری کمکت کنم
با همه ی اینا با کنجکاوی گفتم چه کمکی از دست من ساخته ست
میخوام آزمایششون کنم
با این کار که آشنایی دارین نه؟
پ ن پ فقط تو و عمه گرانقدرت بلدید

 

[su_note note_color=”#3ea23f” text_color=”#ffffff” radius=”11″]مطالعه این رمان بدون نیاز به دانلود[/su_note]

[pdf-embedder url=”https://www.romankade.com/wp-content/uploads/2019/04/دقیقه-های-اخر.pdf” title=”دقیقه های اخر”]

 

 

مشخصات کتاب
  • ژانر
    عاشقانه
  • نویسنده
    نیلوفر م
  • صفحات
    96
لینک های دانلود
اگر نویسنده این اثر هستید و درخواست حذف آن را دارید
  • اشتراک گذاری
1 نظر
نظرات
  • Pardis
    6 اردیبهشت 1398 | 13:26

    وقتی تصمیم میگیرین رمان بنویسین حداقل شغل شخصیتارو جوری انتخاب کنین که درموردش اطلاعات دارین! نمیدونم چجوری یکی تو ۲۵ سالگی پزشک متخصص میشه و تو بیمارستان شهر کار میکنه! دوم اینکه خیلی بچگانه بود و امیدوارم برای رمانهای بعدیتون وقت و دقت بیشتری بذارین، ممنون.

درباره ما
بزرگترین سایت دانلود رمان عاشقانه ، رمان پلیسی ، رمان طنز در خدمت شما عزیزان می باشد . امیدواریم بهترین لحظات رو در کنار هم تجربه کنیم
  • 09024084858
نماد اعتماد الکترونیکی
کلیه حقوق این وبسایت متعلق بهرمانکده | دانلود رمان بروزترین مرجع رمان عاشقانهمیباشد.