مطالب ویژه
دکلمه صوتی غروب یک روز تابستانی

دکلمه صوتی غروب یک روز تابستانی با اجرای مهلا.خ

غروب یک دوشنبه ی تابستانی بود.
آسمان عقده های دلش عجیب سر باز کرده بودند.
من اما با تمام دردهایم در تاب زیر درخت گردوی پشت خانه ی مان قراره گذاشته بودم.
دلم بیشتر از همیشه گرفته بود.
خستگی عجیب در گوشم موسیقی ناقوس می نواخت.
و من مانند تمام روز های بچگی ام تاب می خوردم .
خواننده در گوشم فریاد می زد.
موهایم در دست باد می رقصید.
و اما من…
من چون کودکی ،فارق از تمام دنیا غرق در افکار بودم.
گاهی اگر تمام روز را هم بخندی و خود را به بیخیالی بزنی
تنها یک عکس و پیام کافی ست تا تمام شب را چون روحی سرگردان دنبال خود بگردی.
گاهی تنها یک عکس و پیام کافی ست تا خیلی چیز ها را به تو یادآوری کند.
مثلا به یاد بیاوری که تا چه حد غیر ممکن ترین اتفاق زندگی ات به حساب میاید و قرار است تا ابد او همان او باقی بماند و من هم…
به راستی آیا دیگر منی باقی می ماند؟…
نگاهم را به آسمان می دوزم.
این روز ها لحظه ها چقدر زود میگذرند.
هوا رو به تاریکی می رود…
فکرم اما در پی یکی از نصیحت های مادرانه ی مادر بزرگم چرخ می خورد.
“دوشنبه شب ها را زیاد بیرون نمان دیووانه می شوی”.
در ذهنم چنان فریادی در کوه اکو می شود.
(دیووانه می شوی)
(دیووانه می شوی)
پوزخندی روی لبخندم شکل می گیرد.
او نمی داند که من خیلی وقت است عقلم که هیچ، تمام دنیایم را در پی او روانه کردم.

#سمانه_ب

 

پخش آنلاین صوتی
اگر نویسنده این اثر هستید و درخواست حذف آن را دارید
  • اشتراک گذاری
مطالب مرتبط
0 نظر
نظرات

درباره ما
بزرگترین سایت دانلود رمان عاشقانه ، رمان پلیسی ، رمان طنز در خدمت شما عزیزان می باشد . امیدواریم بهترین لحظات رو در کنار هم تجربه کنیم
  • 09024084858
نماد اعتماد الکترونیکی
کلیه حقوق این وبسایت متعلق بهرمانکده | دانلود رمان بروزترین مرجع رمان عاشقانهمیباشد.