مطالب ویژه
دانلود رمان دَوَران

دانلود رمان دَوَران

تویِ زنگیِ هر کسی، یه روزی هست، که یه ” دَوَران ” بزرگ به وجود میاد و همه نقشه هایِ فرداش رو؛ نقشِ برآب می کنه!…
اما تویِ اون لحظه، کاش تو باشی کنارم، کاش دستم رو بگیری و بگی ” نترس، من پیشتم، من کنارتم! ” گاهی، پسر ها هم به این سه جمله احتیاج دارن! الان منم، احتیاج دارم که بهم بگی کنارمی و مراقبمی!

مقدمه:

چیزی از دوران می دونی؟ می دونی چقدر دوران داریم؟ چند نوع و چه تعداد؟ تا به حال وجودش رو در زندگیت دیدی؟
می دونی معنی دوران چیه؟ از این رو به اون رو شدن زندگی رو می دونی؟ خیلی ها نمی دونن، خیلی ها بهش فکر نکردن و احتمالِ وقوعِ این دوران رو ندادن.
اشتباه کردن؟…
دوران! چه زن باشی چه مرد، بچه باشی یا بزرگ، دارا باشی یا ندار، حتما تجربه اش می کنی و کاش به خوبی تجربه اش کنی!

” دوران ” قصه دو فرد رو روایت می کنه و اثبات می کنه هر خوبی، می تونه بدترینِ بدها باشه یا اینکه، کاری کنه که بد جلوه کنه!..

قسمتی از رمان

روایت از زبان شروین:

سوییچ رو دورِ دستم چرخوندم و از پله ها تند تند بالا رفتم.به درِ چوبیِ تیره یِ خونه که نزدیک می شدم، صدایِ اذان هم بیشتر به گوش می رسید و بهترین اتفاق بود!
آخرین افطارِ ماهِ رمضان بود و هم خوشحال بودم از اینکه قراره معده گرسنه ام دلی از عزا در بیاره و هم غمگین که ماهِ مبارک به اتمام رسیده!
تا هجده، نوزده سالگیم، روزه نمی گرفتم، ولی ماه رمضان رو دوست داشتم!
نمی دونم چی شد که سرِ عقل اومدم و روزه بگیر هم شدم و…علاقه امم به ماهِ رمضان صد برابر شد!
کلید انداختم و در رو باز کردم که دیدم مامان با کاسه بزرگِ حلیم به سمتِ میز می ره.لبخندی زدم و بلند گفتم:

مشخصات کتاب
  • ژانر
    عاشقانه
  • نویسنده
    عطیه جبلی
  • صفحات
    150
لینک های دانلود
اگر نویسنده این اثر هستید و درخواست حذف آن را دارید
  • اشتراک گذاری
19 نظر
نظرات
  • بی نام
    2 دی 1398 | 21:14

    فوق العاده بود

  • مرد سایه ها
    23 آذر 1398 | 18:31

    همه چی تموووم

  • مرد سایه ها
    23 آذر 1398 | 18:31

    همه چی تموم

  • Osture
    23 آذر 1398 | 18:31

    بابا ایولا. عالی بود

  • سیما
    23 آذر 1398 | 18:30

    از مقدمه و خلاصه داستان قشنگ میشه حدس زد چه پدیده ایه داستانش☆

  • حنا
    22 آذر 1398 | 17:23

    عجب پایانی نااااااااب بود ناب مرسی خسته نباشین

  • امیر
    22 آذر 1398 | 17:20

    باید بگم ارزش خوندن داشت. خسته نباشید

  • AHafez
    22 آذر 1398 | 17:19

    قلم خوبی دارن. دوران هم مثل به ماچاری عالی بود. خسته نباشید.
    کاش باز هم داستان هاشون رو بذارید خیلی وقت بود اجتناعی درست حسابی نخونده بودم.
    این داستان بافت خاصی داشت‌ از بین داستان های محازی که پر شده از فدات شم دوست دارم زنگ زدم به فلانی ماشین فلانشو آورد رفتیم گردش و اینا.. واقعا سخت پیدا میشه همچین داستانای خوب و پر مفهومی. کاش داستانای خوب این طوری مثل همین خانم جبلی خانم سلطانی و… بیشتر بذارید ممنون

  • Hana
    22 آذر 1398 | 17:16

    Vay belakhare
    Moshtaghane mirm bekhunm

  • Ziba
    22 آذر 1398 | 17:15

    یااااا خدا خانم جبلیییی
    مرسی که بالاخزه داستانشونو گذاشتیننننن

درباره ما
بزرگترین سایت دانلود رمان عاشقانه ، رمان پلیسی ، رمان طنز در خدمت شما عزیزان می باشد . امیدواریم بهترین لحظات رو در کنار هم تجربه کنیم
  • 09024084858
نماد اعتماد الکترونیکی
کلیه حقوق این وبسایت متعلق بهرمانکده | دانلود رمان بروزترین مرجع رمان عاشقانهمیباشد.