این روزها که تمام عاشقان نام عزیز دوردانه شان را دلبر گذاشته اند،من تو را باوان نامیدم.
“باوان” ترجمه سادهاش میشود جگرگوشه اما در اصل از بابان و بابا می آید، یعنی خانهپدری.
چیزی فراتر از جگر گوشه ،وقتی صدایت میکنم «باوانِم» یعنی چنان با دل و جانم آمیخته ای که گویی ریشه منی…
این روز ها که تمام عاشق ها عادت دارند دست معشوقه خود را بگیرند و کنار ساحل بنشینند و شروع کنن به گیتار زدن و شعر خواندن ،ما درست کنار سماور ذغالی مان روی قالیچه ی قدیمی نشسته ایم ، من برایت تنبور میزنم و چهل قائده شمس را توصیف میکنم و مشغول تماشای آلبومی از پوست شکلات هایی که برایم گرفته ای میشوم و تو آرام لابه لای موهای بافته شده ام گل های بهاری را جای میدهی.
زندگیمان ساده است اما این این عشق میانمان است که این سادگی را خاص تر میکند!
#ساره_میرزایی
دکلمه صوتی باوان