نمیدانم چرا شب که میشود تمام غم های دلم بروز میشوند
در میزنند و بی آنکه در راه باز کنم میاییند و دلم را تنگ میکنند
مدتی است تاوان دلم را چشمانم پس میدهند
میبارن میبارن میبارن مثل ابر بهاری
تو که نیستی بگو چه کنم؟
با این همه غم؟
چه کنم با نبودنت
چه کنم با این شب های دلتنگی
چه کنم با چشمان خیسم و روزهای تکراری
چه کنم با خندهای تو کنار دیگری
چه کنم؟
دیوانه شده ام میان گریه هایم میخندم
میان خندهایم میگریم
هرکجا که سر میزنم یاد تو همراه من است
فرقی نمیکند
آنجا مجلس شادی باشد یا که غم
یادت تو هست
در گوشه قلبم تا ابد
نمیدانم چه کنم با این درد بی نهایت
راستی تو بگو تو که حالم را دیدی بگو
اگر دلم تا ابد تورا فراموش نکرد…
چه کنم؟
#چه_کنم
نویسنده #احسان_یارمحمدی(عاشق_تنها)