مطالب ویژه
دانلود رمان او خودش باران بود

دانلود رمان او خودش باران بود

حامد به اجبار ماه منیر را راضی کرد تا بیرون برود تا بتواند به خانواده اش حداقل او را معرفی کند و باران اگر حالش بهتر شد به سراغ او بیاید!
چقدر دوست داشت باران را با آن لباس و صورت دوست داشتنی ایستاده در کنار خودش ببیند، اما انگار شانس با او یار نبود و درست در شبی که برنامه ریخته بود تا دختری که مدت ها بود دل از او ربوده بود را به خانواده اش معرفی کند با چنین اتفاق مسخره ای روی تخت خواب اتاقش تنها بگذارد!
آباژور را روشن گذاشت و با نگاه خیره ای که نثار چهره ی معصوم و دوست داشتنی به خواب رفته ی باران کرد به همراه ماه منیر با کوهی از حسرت از اتاق خارج شد!

نویسنده رمانهای
قصه عشق
آغوش تو
جنون عاشقی
در انتظار عشق

قسمتی از رمان

به یکی از مستخدمین سپرد تا حواسش باشد کسی وارد اتاقش نشود و او هم چشمی تحویلش داد.
از پله ها که پایین رفتند یکی دیگر از مهمانان ویژه اش همزمان از پله ها بالا آمد… به خاطر سر دردی که داشت به اصرار مادر حامد آمده بود تا کمی در یکی از اتاق ها استراحت کند.

یه یکی از مستخدمین بالا سپرد تا برایش کمی آب بیاورد؛ دومین اتاق از سمت چپ مقصدش بود… همان که گفته بودند آنجا که برود احد و ناسی نمی تواند مزاحمش شود!
مستخدم در طبقه پایین درگیر کارهای آشپزخانه و دستورات خانم خانه شدو یادش رفت که برای چه کاری به طبقه پایین آمده!
در طبقه بالا وقتی دید که خبری از مستخدم نیست بی خیال نوشیدنی شد و اتاق مورد نظر را پیدا کرد و دستگیره در را چرخاند، آباژور گوشه اتاق روشن بود… پس لامپ را روشن نکرد!
کتش را بیرون آورد و روی دسته صندلی انداخت… دکمه پیراهنش را باز کرد و کراواتش را شل کرد و خودش را روی تخت رها کرد.
نوشیدنی که خورده بود اینقدر سنگین بود که نفهمید درست در یک وجبی اش دختری روی تخت به خواب رفته است!د.
مطالب پیشنهادی ما

 

لینک خرید نسخه کامل  او خودش باران بود :

 

 

روش اول خریداز طریق زرین پال

 

 

روش دوم خرید از طریق کارت به کارت هزینه ”

اگه به هر دلیلی با خرید از طریق اینترنت با دو روش بالا مشکل دارید میتوانید مبلغ 30 هزار تومن به شماره کارت زیر کارت به کارت کنید و بعد به شماره تلفن (۰۹۰۲۴۰۸۴۸۵۸) نام رمان رو اس ام اس کنید و لینک رمان رو دریافت کنید

6219-8619-8189-7035

بنام علی غلامی بانک سپه

[/su_box]

 

خلاصه کتاب
حامد به اجبار ماه منیر را راضی کرد تا بیرون برود تا بتواند به خانواده اش حداقل او را معرفی کند و باران اگر حالش بهتر شد به سراغ او بیاید!
چقدر دوست داشت باران را با آن لباس و صورت دوست داشتنی ایستاده در کنار خودش ببیند، اما انگار شانس با او یار نبود و درست در شبی که برنامه ریخته بود تا دختری که مدت ها بود دل از او ربوده بود را به خانواده اش معرفی کند با چنین اتفاق مسخره ای روی تخت خواب اتاقش تنها بگذارد!
مشخصات کتاب
  • نام کتاب
    رمان او خودش باران بود
  • ژانر
    عاشقانه
  • نویسنده
    زهرا فاطمی
  • صفحات
    408
  • منبع تایپ
    رمانکده
لینک های دانلود
اگر نویسنده این اثر هستید و درخواست حذف آن را دارید
  • اشتراک گذاری
دیگر آثار
14 نظر
نظرات
  • سکوت تنهایی
    10 مرداد 1400 | 00:04

    بقیش نبود اخرشونشد بفهمم
    اما قشنگ بود

  • سعیدی
    15 دی 1399 | 22:18

    سلام رمانش خیلی قشنگه تو رو خدا رایگانش کنین تا راحت بتونیم دنبالش کنیم

  • Maedeh
    28 آبان 1399 | 10:56

    واقعا حالم بهم خورد خو همشو میزاشتید میگفتید پولو ازهمون اول بدیم واس رمان دیه این گدا بازیا چیه درمیارید

  • ميترا
    25 آبان 1399 | 15:19

    خیلی دوستش داشتم ولی خرید اینترنتی نمی تونم به ان شماره هم پیام فرستادم جوابی نگرفتم

درباره ما
بزرگترین سایت دانلود رمان عاشقانه ، رمان پلیسی ، رمان طنز در خدمت شما عزیزان می باشد . امیدواریم بهترین لحظات رو در کنار هم تجربه کنیم
  • 09024084858
نماد اعتماد الکترونیکی
کلیه حقوق این وبسایت متعلق بهرمانکده | دانلود رمان بروزترین مرجع رمان عاشقانهمیباشد.