مطالب ویژه
دانلود رمان آسکی

دانلود رمان آسکی

دایان بی توجه به غرغرهای زن که مخاطبش قرار داده بود، قهوه اش را مزه مزه می کرد.
– والا عمه جان دختره انقدر هار شده که انگار نه انگار من عمه شم، انگار نه انگار بزرگ ترشم، اگه می دیدی چه دادی کشید سرم جلو بقیه.
با گریه ای که ساختگی بودنش حتی با آن چهره ی محزون هم بیداد می کرد، ادامه داد:
ـ دو سه روزه هرچی هیچی نمی گم، مراعاتش و می کنم، میگم داغ داره، این هی بدتر می کنه، آدم چه قدر ساکت بمونه!؟
دایان محکم چشم روی هم فشرد؛ چرا این جماعت دست از سرش برنمی داشتند؟
ـ عمه جان اگه نشستید دارید گریه می کنید که من آسکی و دعوا کنم یا اونو وادار به عذرخواهی کنم، باید بگم سخت در اشتباهید، این مسائل نه به من مربوط می شه ونه به خاطر بحثی که شاهدش نبودم دست روی کسی بلند می کنم

قسمتی از رمان

طلعت اما لحظه ای ماتش برد از صراحت کلام برادرزاده ای که غرورش زبان زده عام و خاص بود.
ـ نه دایان جان من که نمی ذارم بری اون و دعوا کنی یا تو دهنش بزنی من فقط …
ـ منم که نمی رفتم بزنم تو دهن آسکی.
روی نام “آسکی” تاکید کرد، کسی حق نداشت بزرگ زاده ی افشار را “اون” خطاب کند، خصوصاً در جمعی که تک به تک افرادش کمربه زخم عموزاده ی یتیمش بسته بودند طرفداری کرد و نمی دانست آتش می زند برقلب دخترکی که بالای پله ها پنهان شده و شنونده ی همه چیز است؛ قند آب می کرد در دل آسکی این مردانگی های عموزاده. جهان ،شوهر طلعت سعی در پا درمیانی کرد. مردی که شناخته شده ی فامیل بود به چرب زبانی و چاپلوسی و چقدر دایان از این مرد نیز بیزار بود!

مشخصات کتاب
  • ژانر
    عاشقانه
  • نویسنده
    مهدیه صابریان
  • صفحات
    890
لینک های دانلود
اگر نویسنده این اثر هستید و درخواست حذف آن را دارید
  • اشتراک گذاری
دیگر آثار
با عرض پوزش محتوایی جهت نمایش وجود ندارد !
37 نظر
نظرات
  • Eda
    23 اسفند 1400 | 00:34

    من الان این رمان رو برای چهارمین بار دانلود میکنم واقعا فوق العاده

  • ناشناس
    8 آبان 1400 | 16:41

    بنظر من داستان خیلی قشنگی بود. درسته که احترام به بزرگتر در فرهنگهای سنتی خیلی مهم هست ولی بهرحال همیشه همه جور آدمی در هر فرهنگی وجود داره. حتی در این داستان هم دایان کلا شخصیتی هست که با بیشتر آدمهای دیگه فرق داره و در چارچوب های معمول نمی گنجه. من که خیلی از خوندنش لذت بردم.
    فقط کاش می فهمیدیم که بعدا بین دایان و نگین چی گذشت!

  • بهناز
    3 آبان 1400 | 18:06

    فوق‌العاده

  • کیمیا
    18 تیر 1400 | 00:11

    خوب

  • صدی
    28 فروردین 1400 | 05:59

    عالیه

  • باران
    26 فروردین 1400 | 18:54

    سلام داستان موضعش خوب بود اما بعضی جاها داستان خیلی تند می رفت بعضی جاها بد نبود خوب بود. غلط املایی که خیلی داشت، مهمتر از همه اینکه سعی کنیم وقتی یک موضوعی را می خواهیم به خواننده منتقل کنیم بدونیم چی داریم می نویسیم، احترام به پدر و مادر به نظر من خیلی بالاتر از یک حرف است. آدم که به پدر و مادرش نباید از گل نازک‌تر بگه. همچنین موارد دیگه ای بود که نمیشه اینجا گفت چون متن طولانی میشه.

    قلمتان مانا باد و موفق باشید

  • Tifani
    18 اسفند 1399 | 11:56

    مهدیع جان رمانی ک نوشدی پر بود از ارایع هایی ک واقن قشنگ بودنو من عاشخ این سبک نوشتنم…
    ولی ب نظرم ی اشکالاتی دارع ک نمیشع ازش سادع گزشد من خودم کردم، شاید ندونی ولی کردا احترام ب پدر مادر خیلی براشون مهمع و من عصن چنین چیزی توی رمان تو از دایان ندیدم…
    وخدی میخای از ی کرد اصیل بنویسی حتمن اول دربارع خصوصیاتش دقت کن:)
    عااا ی چیز دیگ اینک اسکی اول داسدان خیلی فرق داش شخصیتش با اخر داسدان، چراا؟!
    بازم میگم قلم خیلیی قشنگی داری امیدوارم ب اون چیزی ک میخای برسی گلم:)

    وایی چقد حرف زدم

درباره ما
بزرگترین سایت دانلود رمان عاشقانه ، رمان پلیسی ، رمان طنز در خدمت شما عزیزان می باشد . امیدواریم بهترین لحظات رو در کنار هم تجربه کنیم
  • 09024084858
نماد اعتماد الکترونیکی
کلیه حقوق این وبسایت متعلق بهرمانکده | دانلود رمان بروزترین مرجع رمان عاشقانهمیباشد.