به نام خداوند بی همتا
.
.
.
.
نام رمان : قیاس عشق، حکم دل
ژانر : عاشقانه_کمی پلیسی
نویسنده : فاطمه معماری
پایان : خوش
کاربر انجمن رمان های عاشقانه (آقای علی غلامی)
.
.
.
خلاصه:
.
.
.
دختری از جنس شیشه که اونو شکستن،
دختری با آرزو های کوچیک،
که آرزوهاش رو به باد دادن؛
دختری مغرور که غرورشو لگدمال کردن،
زندگی که در اون محبتی نبود،
وابستگی که اون دختر به خانوادش داشت،
خانواده ای بی هیچ احساس،
از جنس سنگ،
پانیایی که تنها دلخوشی اش به خواهرش بود که تنهایش گذاشت.
به برادری بود که هیچ چیزی براش اهمیتی نداشت.
توی این جدال زندگی اش،
صفحه ای رقم خورد،
صفحه ای که شکست بدی خورد.
صفحه ای که مردی رو که میتونست به جای پدر اسمش رو یدک بکشد؛
به عنوان همسر مدتی یدک کشید،
دراین میان عاشق شد و نتوانست به حکم دلش عمل کنه…
-مهسیــــــــما، مهســـــــــی وایسا منم بیــــــــام
مهسی همونطور که تند تند قدماشو برمیداشت گفت:
-میخوام صدسال سیاه نیای، دیر شد میفهمــــی دیــــر؟
-خب بابا تو هم همین یه بارو خوا…
تااومدم ادامه ی حرفم رو بگم برگشت سمتمو با صدایی که توش عصبانیت و حرص موج می زد گفت:
-هی نگـــــو همین یه بار تو هرروز منو الاف خودت میکنی من دیوونه ام هرروز میگم حالا دفه ی اخره میام دنبالت، ولی بـــــــاز دلم واسه خانــوم میسوزه باید بیام از تو تخت درش بیارم.
– من دیـ…
-حرف نزن فقط گمشو بیـــــا.
و روشو اون طرف کرد و راه مدرسه رو درپیش گرفت.
راست میگه هــــــا هرروز با تیپا لگداش بیدار میشم.
من تو این شونزده سالی که دارم زندگی میکنم یه بار نشده که صحرخیز باشم و…
-پانــــــــی؟
با صدای جیغ مهسیما به خودم اومدمو پشت سرش راه افتادم.
کی فصل دومشو میزارید.؟؟؟
خیلی خوب بود. فقط ادامش چی؟
منتظر ادامش هستم
سلام واقعا خسته نباشید دوستتون دردنکنه رمان خیلی خیلی قشنگی بود واقعا با خواندنش آدم کیف میکنه تنهامشکلش جلددومشه ک امیدوارم بزارید
ادامش چی پس؟؟؟؟