مطالب ویژه
دکلمه صوتی آقاجون

دکلمه صوتی آقاجون

قا جون همیشه میگفت : دختر دلت و بزار تو زرورق…
حرفاش زر ناب بود ، میمردم واسه اخر هفته هایی که روونه ی کوچه بن بست بشم و خانجون با استکان کمر باریک قاجاریش ازم پذیرایی کنه…
نمیدونم اقاجون تو چشاش چی میدید که زیر لب اهسته میگفت :اسارت ما به چشات که حرف امروز و دیروز نیست…
خلاصه عشق میبارید از اون خونه …
اقا جون میگفت یه روز با چادر سفید که گل های ریز صورتی روش نقش بسته بوده…
تو کوچه ی کاهگلی خانجون و میبینه و دلش میره…
میگفت پر چادرش و که تکون داد لبخندش عین یه لُکه آتیش افتاد رو دلم…
وقتی حرف میزد چشای کم سوش با اون عینکای ته استکانی برق میزد …
میگفت صد دل و یک دل کردم براش نامه نوشتم…
ته نامه هم گفتم ببین دلبر اگه دلت با منه یه نشونی برام بفرست…
بماند که چقدر انتظار کشیدم تا برسه نشونیش به دستم…
از چشاش میخوندم حرفش و…
میگفت دیدمش تو کوچه ……

دست بلند کرد از روی درخت یه سیب اویزون و چید…
چشام دو دو میزد …
سیب و بو کرد…
خم شد و سیب و قِل داد روی زمین …
سیبِ رسید بهم…
نشونیش بود…
خانجون میخندید …
اقا جون رسید به خانجون …
ولی من…
اشتباه کردم …

تو رفتی …
من موندم و یه دل که زرورقش پاره شده…
دلم خوش بود به سهرابی که گفت :
“بهترین چیز رسیدن به نگاهی است که از حادثه ی عشق پُر است…”
من رسیدم به نگاه پُر …
من رسیدم به عشق…
اما…
تو برام نارسیدنی ترین شدی…
راستی…
خانجون دیگه لبخند نمیزنه…
فکر کنم چون دیگه اقا جونی نیست که قربون خنده هاش بشه…

به قلم: سایا حیدری
گوینده: دیانا.ق
تهیه کننده: علی غلامی
کاری از گروه فرهنگی هنری رمان های عاشقانه

 

پخش آنلاین صوتی
اگر نویسنده این اثر هستید و درخواست حذف آن را دارید
  • اشتراک گذاری
مطالب مرتبط
0 نظر
نظرات

درباره ما
بزرگترین سایت دانلود رمان عاشقانه ، رمان پلیسی ، رمان طنز در خدمت شما عزیزان می باشد . امیدواریم بهترین لحظات رو در کنار هم تجربه کنیم
  • 09024084858
نماد اعتماد الکترونیکی
کلیه حقوق این وبسایت متعلق بهرمانکده | دانلود رمان بروزترین مرجع رمان عاشقانهمیباشد.