مطالب ویژه
دانلود رمان لعبت رمنده

دانلود رمان لعبت رمنده

همیشه یک دلیل هست
برای اینکه کسی را
غیر معمولی دوست بداریم ..!
مثلا لبخندش…
مثلا چشم‌هایش…
مثلا چشماش…
چجوری میگن بهش فکر نکن ،
آدم وقتی جاییش درد میکنه میتونه بهش فک نکنه؟
من بند بندِ وجودم براش درد میکنه …
سوگند…
سوگند به نامش…
سوگند به سوگندم….♡
سوگندی که لعبت است
لعبتی خشن!
و لعبت رمنده….

قسمتی از رمان

دستمو داخل کیفم کردم و از توش یه تراول پنجاهی دراوردم. با اعتماد کاذب پول رو روی پیشخوان گذاشتم و به صاحب پیشخوان نگاهی انداختم‌.
مسئول پیشخوان نگاهی به داروها و نگاهی به پنجاه تومنی انداخت.
نیشخندی زد و گفت
-خانوم خب اگه ندارین عیب نداره میتونید به اندازه ی پولتون دارو ببرید بقیشو بعدا ببرید.
جان؟این الان چی گفت؟اگه ندارییید؟مگه چقدره؟
خب سوگند خودتو اذیت نکن نفس عمیق بکش حتما دوتومن یا نهایت پنج تومن کم دادی.
نیشخندی مثل خودش حوالش کردم و گفتم
-لازم نکرده همشو میبرم
اشاره به پنجاه تومنی کرد و گفت
-هه با این؟
نه مثل اینکه این مردک کرم داشت. حالا درسته حرفش منطقی بود اما حق نداشت نیشخند بزنه مرتیکه ی گوریل.
قیافمو شبیه ادمای پولدار و اونایی کردم که مثلا مبلغ براشون مهم نیست .صدامو صاف کردم و با اعتماد بنفسی که نمیدونستم از کجا اومده گفتم
-هر هر مگه این چشه؟اینی که بهش میگید اییین تراوله هاا.اصلا شما مبلغ اصلی رو بگید ببینم مثلا چقدر فرق داره اصلا هرچی بود پنج تومنم میزارم روش میدم بهتون‌.
مرده با یه نگاهی که توش اره جون عمت خاصی موج میزد منو برانداز کرد، به مانتوی مشکی رنگم که دیگه بهتره بگم سفید رنگم با تردید و تمسخر نگاه کرد .
ابروهاشو بالا انداخت و به چشمام زل زد ،خیلی جدی گفت
-سی صد و هشتاد هزار تومن
دهنم اندازه ی گلابی باز شد. سی صد و هشتاد سر دوتا دونه امپول؟
منو باش فکر میکردم پنجاه میدم بسه تازه برای بقیش هم نقشه کشیده بودم.ولمون کن بابا فکر کنم ایسگام کرده.
آرنجم رو روی میز پیشخوان گذاشتم و سرمو اوردم جلو. صدامو مثل لاتای توی کوچه کردم و گفتم

 

مشخصات کتاب
  • ژانر
    عاشقانه
  • نویسنده
    نیلوفر دلیریان
  • صفحات
    430
لینک های دانلود
اگر نویسنده این اثر هستید و درخواست حذف آن را دارید
  • اشتراک گذاری
6 نظر
نظرات
  • Hananeh
    21 شهریور 1401 | 17:00

    واییی خیلی خنده دار و خوب بودددد پیشنهاد میکنم. بخونیدددد

  • هانا
    30 فروردین 1400 | 03:29

    سوگند خیلی بامزه بووود…رمان قشنگیه

  • Fateme
    15 اسفند 1399 | 10:37

    عاااالی بود کلی خندیدم

  • سرور
    19 بهمن 1399 | 14:34

    چرا نمیشه دانلود کرد؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

  • Star
    17 بهمن 1399 | 16:20

    خوب بود

  • ناشناس
    17 بهمن 1399 | 13:00

    چرارمان دانلودنمیشه؟

درباره ما
بزرگترین سایت دانلود رمان عاشقانه ، رمان پلیسی ، رمان طنز در خدمت شما عزیزان می باشد . امیدواریم بهترین لحظات رو در کنار هم تجربه کنیم
  • 09024084858
نماد اعتماد الکترونیکی
کلیه حقوق این وبسایت متعلق بهرمانکده | دانلود رمان بروزترین مرجع رمان عاشقانهمیباشد.