دکلمه صوتی عاشقانه۱۱

دکلمه صوتی عاشقانه۱۱

دلت که میگیرد زبانت میچرخد، قلمت میرقصد و افکارت در بالاترین توصیف از حجم دلتنگی اوج میگیرد
انگار این روزها اندیشه ام از واکنش هایت میچکد که اینگونه ارمغانش از چشمهایم جاری می شود
پرشورترین ثانیه هایم می رود تا از گوشه گوشه ی این خانه آویزان،شود و در ساعت های معمولی و خالی از احساس زنگ بخورد.
دنیا خیلی بزرگ نیست،شاید کوله بارمن بسیار سنگین است که اینگونه شانه هایم را میلرزاند
گاهی وقتی به تو می اندیشم جریان مواج گفته هایت دلم را میلرزاند.
شاید سکوت، ممکن ترین گفتار باشد تا بفهمی به ورطه ی بی تفاوتی نزدیک میشوم و این خطرناک ترین اتفاق در شکاف این فاصله است
این روزها مرا نمیدانی،احساسم را نمیشناسی گویا دیگر پنجره هم منتظر دست هایم نیست تا بی محابا تن به شوق آمدنت دهد.
اصلا قرار نیست شبیه هم باشیم،قرار نیست مانند من از واژه ها لبریز شوی اما قرار بود میان اینهمه تضادهای محسوس انتقاد از کلماتم نکنی،فریاد نزنی و به تصمیم سکوتم دامن نزنی.
میدانی این نقاط مخالف جذابیت بین من و توست اما افسوس…
اما افسوس دستهایت مرا به سمت سقوط میبرد تا شاید از بلندترین نقطه به انتحار خودخواسته وادار کند.
و فردا در تیتر خبرها بنویسند عقابی از سکوت پیرامونش خودکشی کرد.
و این با انگیزه ترین و تلخ ترین تمایل پرتاب از قله است
من تحمل را خوب میشناسم
اما بدان

زندگی ماهیتش در حلقه ی اجبار نیست
تحمل نکن،آزاد باش
غروب نزدیک است و من بیصدا برای رهایی ات دست تکان میدهم.
میدانم تنها نخواهی ماند.
.
.

چاره ای نیست
دیگر تا پایان راه
به،هیچ چتری دل،
خوش نخواهم کرد

#آرزو_پناهی