روی کارتن سرد و خشک دراز کشیدم و بالشم که کیسه ی برنج بود و توشو پر از آت آشغال کرده بودم که گردنم درد نگیره رو گذاشتم زیر سرم مانتوی چروکیده و پاره پورمو کشیدم رو خودم و چشمامو دوختم به آسمون هه دمت گرم خدا بازم خوبه مایه دارا پول برق میدن ما زیر چراغ خیابونا با برق مفتکی حال میکنیم اونا سقف بالاسرشونه ما از ماه و ستاره ها فیض میبریم تو همین فکرا بودم که نمیدونم چجوری خوابم برد
صبح با صدای رفتگر از خواب بیدار شدم
من – سلام عمو خوبی
هیچی نمیگفت فقط داشت سرتاپامو اسکن میکرد
دانلود رمان زیبای لعنتی
عمو باس چی جواب نمیدی نکنه خوش نداری یه کارتن خواب بهت بگه عمو ، به خودش اومد و گفت
نه نه دخترم این چه حرفیه ما هممون بنده های خداییم راستی برای چی اینجا خوابیده بودی
من -عمو فکر کنم گوشاتو نشون یه متخصص بدی بد نباشه
با تعجب بهم نگاهی انداخت و گفت
چرا ؟مگه گوشام چشه
من – مگه نشنیدی گفتم کارتن خوابم ؟
رفتگر – آهان ببخشید
خدا ببخشه ، عزت زیاد
رفتگر – به سلامت دخترم مواظب خودت باش
رفتم تو یه مغازه و با پولی که داشتم یه شیشه پاک کن خریدم و رفتم سمت اولین چراغ قرمزی که به چشمم خورد و شروع کردم به تمیز کردن شیشه های دودی مزدای مشکی که از تمیزی برق میزد اما خب چیکار کنم تمیزه که تمیزه منم باید کار کنم که خرجمو در بیارم
هی خانوم تمیز نکن تازه از کارواش آوردمش
من – این که لجن از سر وروش میباره
راننده – بیا پولتو میدم تمیز نکن
خییییلی رمان خوب و قشنگی بود عالی بود جالبه و بهترین رمان❤❤❤❤
به نظر من رمان بسیار زیبایی بود خیلی خوشم اومد