نام رمان: جلد دوم عشق آمازونی
نویسنده: آمنه آبدار
ژانر: طنز، عاشقانه
کانال نویسنده:
@ameneh_novel
پیج نویسنده:
@ameneh_novelist
خلاصه:
جلد دوم رمان عشق آمازونی، در ادامه ماجراهای طنز یزدان و هانا است و اما با حضور شخصیت های جدید که هر کدوم یه طنزی رو رقم می زنن. دلارام عشق یزدان و هانا که عجیب با یزدان سر لج افتاده… دریا دختری دیوونه تر از هانا، که دوست داره زود شوهر کنه و نیمه گمشده اش رو پیدا کنه، ولی از بخت بد روزگار، هر بار یه ضد حال می خوره!
مقدمه:
در این جنگل خیس باران خورده
دلی در تب و تاب معشوق مرده
جامی ز عشق به دست
دل ز شور عشق مست
نفست باده ناب است نازم
دل با یک نفست خراب است نازم
خراب از فرط گناه نگویم اما
شاید عاشق چشمان وحشی ات شدن
گناه است نازم
با تو دیوانه شدن آسان است…
دل به جنگل سپردن آسان است…
با تو دیوانه شوم حتی اگر
در دنیای امروز دیوانگی گناه است نازم
«آمنه آبدار»
به نام نوازنده گیتار عشق
– یعنی الان واقعا قراره هانا تو فیلم بازی کنه؟
روشنک یه لحظه نگاهش رو از گوشی برداشت و یه چیپس انداخت تو دهنش و گفت:
– آره نقش اول رو بهش دادن.
– احتمالا نقش اوله فیلمم یه خره!
با حرص بسته دستمال کاغذی رو تو صورت دریا پرت کردم.
– حرف نزن بیشعور… دوستت داره معروف میشه!
– خیلی خب بابا، تو فیلمو بازی کن، از کجا معلوم باز این فیلمه شکست نخوره؟
راستم می گفت! احتمالش زیاد بود… ولی ما به چیزای منفی فکر نمی کنیم.
– کم انرژی منفی بده، به این فکر کن که فردا پس فردا کنار یه آدم معروف راه میری و اعتماد به نفست اعتماد به سقف میشه.
دهن کجی کرد که پرسیدم:
– چخبر از فریاد؟
– کات کردیم! اون لیاقت منو نداشت.
– باز چرا؟
– بهش گفتم بیا ازدواج کنیم، گفت قصد من ازدواج نیست. تو چی؟ هنوز سینگلی؟
نفس عمیقی کشیدم و چیپس تو دهنم رو قورت دادم که چشمام گرد شد و تا پایین رفتنش همون جور گرد موند… خیلی بد بریده بود. لیوان آب رو برداشتم و لاجرعه سر کشیدم که یکم بهتر شدم.
– آره هنوز سینگلم، هر کیو می بینم، اونی نیست که می خوام!
واقعا عالیه باید بگم که یکی از بهترین رمان هایی هست که خوندم