داستان کوتاه کنج دنج از سپیده پاییزی به قدری حسود هستم که حتی به کارش  هم حسادت می کنم. کاش می شد؛ از صبح  تا شب، شب تا صبح هیچ کاری به جز؛...

داستان کوتاه مرد تنهای شب به نام خدا #مرد_تنهای_شب روی علف‌ های سبز زمینِ گلیِ پارک دراز کشیدم و به ستاره های بزرگ و کوچک خیره شدم، اوایل...

داستان کوتاه سفید به رنگ خون “داستان کوتاه سفید به رنگ خون” “مرضیه بختیاری” با استرس نگاهی به اطراف انداختم و با چشمانی که دو...

داستان کوتاه خون جان دل *به نام خالقِ او* خون جان دل!• گویی از بهشت آمده بود. عجیب خوب بود. امن بود، آرام و دلنشین. تنها کسی بود که در کنارش...

داستان کوتاه حوالی اسفند ماه کلاه هودی را بیشتر روی سرش کشید تا زیر رگبار باران خیس نشود. سیگار لای انگشتش بود و فکرش هزار سو پرسه میزد....

داستان کوتاه همه‌ رو‌ برق‌ میگیره‌ منو‌ چراغ‌ نفتی به نام یزدان پاک #همه‌رو‌برق‌میگیره‌منو‌چراغ‌نفتی #مریم_افتخاری_فر قسمت یک :...

داستان کوتاه فراموش‌شدگان قلم: شیما حسن پور (شین.ح)   (خورشید) -بیا تو!!!! نفس عمیقی کشیدم و بعد از فرو خوردن هوایی که بوی تند تنباکو در آن...

داستان کوتاه طلوع | طلوع | | مرجان جانی | ۱۱/۳/۱۴۰۰ _الو.. قطع نکن.. یه دقیقه صبر کن. سپی… چیشد  آخه! کی چی گفته؟؟ کاری کردم؟؟ خانوادم رفتار...

داستان کوتاه پنج دیوانه به نام خدا صدای جیغ میان آن سکوت چند دقیقه قبل طنین می اندازد… یکی لپش را باد کرده و می ترکاند. یکی درحال خندیدن...

داستان کوتاه این داستان پروانه به‌نام زندگانی، حرام شد جوانی. داستان: پروانه نویسنده: فاطمه معماری_۸۴ – مامان، مامان تو رو خدا گوش...

داستان کوتاه به آرامی نا امیدم کن   به آرامی نا امیدم کن             به نام خدا صلی الله عیلک یا ولی العصر (عج) ادرکنی **** صدای...

داستان کوتاه در آغوش دریا نویسنده: زینب انوشا به نام خدا صلی الله علیک یا ولی اعصر (عج) ادرکنی ***** پاهای برهنه ام را به آرامی حرکت میدهم. آب...