داستان کوتاه امید در آخرین لحظه امید در آخرین لحظه آرام با زدن پلک‌های ریز، چشم از هم باز می‌کند. کمی طول می‌کشد تا دیده‌ی تارش شفاف شود...

داستان کوتاه عروس کوکی به نام خدا عروس کوکی نویسنده: فاطمه اسماعیلی(آیه) باد در درونم می پیچد و زوزه کنان سرما را به بدن پوست پوست شده ام می...

داستان کوتاه محکوم شدگان به نام خالق انسان ها محکوم شدگان به قلم زهرا شاهی کاربر انجمن رمان های عاشقانه (رمانکده) «آری… من محکوم شده ام...

داستان کوتاه پیوند قلب ها مقدمه: عشقی که مجرمینش، بارها به بهشتی های کرانه ی آسمان دست نشانده و محکوم ابدی ترین حبس در قلب او هستند. در...

داستان کوتاه تاوان یک رویا به نامش و به یادش و در پناهش آغاز میکنم. عصبی فریادی میکشد. انگار در قفس هی سینهاش جنگی برپاست. قلبش همچون کودکی...

داستان کوتاه آسمان حسرت هر روز صبح یاد آنشرلی می افتم. “آنه! تکرار غریبانه روزهایت چگونه گذشت، وقتی روشنی چشمهایت در پشت پرده های مه...

داستان کوتاه اولین بارها بسم الله الرحمن الرحیم اولین بارها همیشه همه چیز از اولین بارها شروع می شود… مثلاً اولین باری که نگاه او،...

داستان کوتاه گوهر وجود #داستانک_گوهر_وجود #نویسنده_نرگس_واثق   لنگان لنگان در حالی که نفس نفس می‌زنم، چند قدم دیگر بر می‌دارم اما سرم...

داستان کوتاه هلاک یک لبخند این داستان کوتاه اختصاصی انجمن رمان های عاشقانه می باشد و توسط امِگا نوشته، ویراستاری، طراحی و تهیه شده است....

داستان کوتاه روی پای خودت باش فنجان قهوه ام را روی میز می‌گذارم، لبخندی تلخ می‌زنم و خودم را به پنجره ی اتاق می رسانم؛ پرده را کنار...

داستان کوتاه پرواز مرگ سردم بود… دست هایم را در جیب کافشنم فرو بردم اما تاثیر چندانی نداشت و همچنان سوزن سوزن شدن سر انگشتانم را حس می...

داستان کوتاه حبس ابد سخن نویسنده: یه خلأیی هست همیشه، یه سری جاها به اون چیزی که می‌خوایم نمی‌رسیم. این رمان هستش راجع به عشقای یک طرفه،...